گفتگو با خدایگان !

ساخت وبلاگ
گفتگو با خدایگان !

درود...چند ایزد الهه خدایگان افتخار دادن منت بر من مسکین گذاشتند و به گفتگو با این حقیر نشستند...قبل هر هیچ با یک شعر آغاز می کنیم که شاید وصف حال من باشد که تمام وجودم در حضور این الهه های اثیری اشک ریزان است ...ای زلف تو و .  ...ایزد بانو z : بچه جان خفه شو چقدر  زر میزنی تو !!...تمام وجودت اشک ریزان است ؟! ای خاک بر اون سرت بی شعور که در حالت هیستری عین احمق ها چرند بهم می بافی !!...ایزد بانو x : ولش کن بگذار ببینیم چی مبگه این الاغ ...گفتم : ای ایزد بانوان بشتابید که عالم ما را حماقت عنقریب نابود خواهد کرد  کی می آیید که زمین را مدینه فاضله کنید ؟!...ایزد بانو z : آره بشین تا بیاییم ..می خوای مشکلات اونجا رو لیست کن بده تا بیاییم ..مثلا اول فاضلاب رو درست کنیم براتون چطوره ؟!..می خواهی لوله بکشیم فضولات انسانی رو کلا در یک سیاره دیگه تخلیه کنیم ؟!..چون شماها اونجا از این طبیعی ترین سیستم جسم تان هنوز خجالت می کشید !!..ایزد بانو x : آره دیگه اونجا صحنه ی نمایش بزرگ توهمات و کاراکتر های انسانی است دیگه ..توالت یک چیزیه که توی هیچ نمایش باشکوهی نیست !!..توی حماسه نیست ..توی قصه عاشقانه نیست ..توی مراتب توهمات و جنون اجتناعی نیست !!!..کلا زشته !!!..به هیچ کاراکتر افسانه ای نمیخوره توالت بره !!...حتی شنیدم توهم را به مقدسین ذهنی شان  کشاندن و میگن اینها هرگز خروجی نداشتن و بجاش در هنگام این عمل : اسلاید گل و بلبل در فضا پخش میشده !!..یا یکهو احساس مبکردی در یک گالری هنری هستنی که ویدیو آرت پخش میکنه !!! ...ایزد بانو z : یا میخواهی بیایبم مشکل کجاتون رو حل کنبم ؟!..اون عالم خاصیتس همین گهی است که میبینی ..ما هم همانجا بودیم  با یک عمر بی عیب و نقصی و طبیعت ریسک در ناشناخته به درجه ای رسیدیم که تازه بخت و شانس هم همراه داشتیم و در آتش درون سوختیم  و از پل بکطرفه ی فهم ناب عبور کردیم و رسیدیم به عالم معرفت خاموش ..این نه به معنی خدا و ایزد شدن است نه مقدس شدن و نه جاودانه شدن ...مگه خر گازمان گرفته که دوباره از روی پل یکطرفه ی اشتیاق برگردیم  وسط آن دیوانه خانه !!..اینطرف کسی نیست همچین تمایل بدوی داشته باشه ..اگرم اینکار رو بکنه  تبدیل میشه به یک کاراکتر وسط اون سن نمایش که دوباره نباز به خوراک و مسکن و توالت و اینها داره ..پس عملا غیر ممکنه کسی از اینطرف بیاد به شکل مقدسین و این توهمات دوباره بخواهد اونجا رو آباد کنه ..کلا هم سر و ته شما ها روی یک سیاره زپرتی که البته خیلی اسرار آمیز است ولی شما الاغ ها هیچی ازش نمی دانید و مشغول توهمات جنون آمیز تان هستید ..چی هست که حالا یکی از ابنطرف بکوبه ه بیاد دوباره عین شما ها ریقو بشه و چی رو آباد کنه ؟؟!!...گفتم : نمیشه یکی بیاد دستی به سر مان بکشه یکهو همگی به آن درجه ی عالی برسیم بریم اونطرف پیش شما ؟!...ایزد بانو x : نه غیر ممکنه ...توی همه ی افسانه ها و کتب فلسفی این آرزو هست ..ولی  درستش اینه از اون کاراکتر بودن جدا بشی و جر بخوری تا بفهمی ...با هیچ نوع باور قبیله ای و اجتماعی و گروهی مادامی که کاراکتر صحنه ای ممکن نیست ...این یک توهم و آرزوی کودکانه است در کل ...از اینطرف ما یا هر کس دیگه فقط می تونیم بگیم : مرا دریاب ..یعنی این راهی که رفتم و جایی که هستم رو دریاب ...مثل همین موقعیت گفتگو با ما در حد رویا و افسانه است ...کسی که باورش میکنه هم رویا و افسانه میشه ..ابدا ربطی به هیچ چیز درون اون صحنه و ماجرا های ابلهانه و توهمات توی کله ی انسان ها و اون کثافت کاری نداره ...کسی که فقط برای قبیله ای بخصوصی از اینطرف پارتی بازی کنه برای اونطرف که جوکه کلا ...کار فریبکاران و جادوگران منحرف اونجاست که ملت رو خر می کنند با این قصه ها ...فقط سالکان بی عیب و نقص و در راه و باور درست ممکنه مورد عنایت در حد اندکی کمک به باور این راه افسانه ای یا فانوسی برای روشن کردن راه در مقطعی لازم ..کمک بشه ..همین !...مانند کسانی که اینطرف هستند هر کس خودش تنها است و از اون نوع توهمات آویزان شدن به درگاه خدایان هم اینجا خبری نیست ...ما همه مان با سختی و نا امیدی و یک عمر صالح بودن آمدیم اینطرف ...این هم ابدا چیزی اجتماعی به مفهوم توهمات معمول اجتماعی انسانها نیست ...آن توهمات مقدسینی که خواهند آمد عین همان توهم خدا باوری جمعی و گروهی کارکردخود فریبی   گذر عمر و بازی ذهنی داره ...به درد زندگی کردن و مرگ میخوره ..هرچند فریب آیین های جادوگران کهن میترسم هر دوتا رو هم وحشتناکتر و سختتر بکنه ...کلا انسان ها بشدت هنوزم الاغ هستند !...که واقعا خجالت آور است که ما ها که صد ها سال قبلتر روی زمین می زیستیم خیلی مدرن تر و با کلاس تر از مردمانی بودیم که حالا روی زمین زندگی می کنند ...کلا خاک بر سرتان با این همه نفهمی و از اینم بدتر هنوز آویزان آیین های انحرافی جادوگر ساز بودن ..این دیگه قوز بالا قوز است ...گفتم : چیکار کنم پس ؟!...ابزد بانو z : وقت تنگه تو یکی به اندازه کافی می دانی و بیش از هرکسی هم بهت عنایت شده اینم آخرین بار است ..یا دریاب یا سقط شو ...خیر و سلامتی 

+ نوشته شده در  دوشنبه شانزدهم مرداد ۱۳۹۶ساعت   توسط ابوالفضل .گ  | 

رقیب اصلی مرگ فیلمنامه فرعی زندگی...
ما را در سایت رقیب اصلی مرگ فیلمنامه فرعی زندگی دنبال می کنید

برچسب : گفتگو,خدایگان, نویسنده : cabolfazl1971geraa7 بازدید : 203 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 20:02